آرامش

امروز خيلي سخت گذشت!

براي مني كه من بودم.

براي مني كه كسي رو دوست داشتم...

براي مني كه كسي دوستم داره...يا حداقل خيال مي كنه كه دوستم داره.

يه جورايي براي دوست داشتن كسي كه دوستش دارم...از طرف كسي كه دوستم داره تنبيه شدم

تنبيه سختي بود...

اشكم رو در آورد

اشك ريختم

براي اينكه هيچكس دوست داشتن منو قبول نداره

انگار فقط اونا هستن كه مي تونن كسي رو دوست داشته باشن

برام سخت بود

بهم سخت گذشت

ولي يه حسن داشت

اينكه به اين جمله ايمان آوردم

"با ياد خدا دلها آرام مي گيرد "

خيلي كلافه بودم...ناراحت بودم، دلم مي خواست گريه كنم.

گريه كردم.صداش كردم.باهاش حرف زدم

با پادشاهم حرف زدم.

و آروم شدم

آرامشي كه همه وجودم رو گرفت

پادشاها

از اينكه مي تونم باهات حرف بزنم سپاسگزارم

از اينكه مي تونم با ياد تو آروم بشم سپاسگزارم

از اينكه آرومم مي كني سپاسگزارم...

آسموني باشيد