عصبانی ام...

ساخت وبلاگ
سلام پادشاه عزیزم.

دلم گرفته!

نمی دونم چرا؟ شاید برای اینکه مدتهاست کار خاصی انجام ندادم و سود و زیانی برای کسی نداشتم. شاید برای اینکه امسال هم نشد، ولی خب من دارم فراموشش می کنم.
نشد که نشد. بهتر. حتما خیری هست که من نمی دونم. شایدم چیزهای بهتری توی راه باشه.
از اینکه کار خاصی انجام ندادم و دارم روزهام رو به بطالت می گذرونم ناراحتم. خیلی کارها میشه کرد، ولی من حس و حال انجام هیچ کاری رو ندارم.
بنظرم دیگه نباید ایده هام رو برای مشورت با کسی خصوصا دوستانم به اشتراک بگذارم. آخه خیلی آرمانی فکر می کنن. یه مشت آدم ایده آل طلب نشستن و هی دارن ایراد می گیرن. کارهایی هم که می خوان انجام بدن اونقدر مشکله که به این زودی ها نمیشه کاری کرد.
خسته شدم.
میگی چی کار کنم؟ تنها کاری که به ذهنم رسید نوشتن بود. اینجوری حس می کنم حداقل یه کاری انجام دادم.
نوشتن منو خالی می کنه. مدتها بود که ننوشته بودم. حس می کنم یه خلآیی توی زندگیمه. نمی تونم پیداش کنم. نمی دونم چی هست که بخوام جای خالیش رو یه جوری پر کنم. از این احساسات سرگشتگی و گم گشتگی بدم میاد.
لطفا کمک کن. من جز تو کسی رو ندارم. حس می کنم قراره یه اتفاقاتی بیفته، ولی من نمی دونم چی هستن. براشون آمادگی ندارم. تکلیفم معلوم نیست. خیلی بی هدف شدم.

بهم کمک کن. چون فقط تویی که می تونی حال منو خوب کنی. دوستت دارم پادشاه من...

شازده کوچولوت

آسمونی باشید

سفرنامه شازده کوچولو...
ما را در سایت سفرنامه شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dalonesweeb بازدید : 291 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 23:08