سفرنامه شازده کوچولو

متن مرتبط با «ترس از گرسنگی» در سایت سفرنامه شازده کوچولو نوشته شده است

از دست دادن...

  • به نام پادشاهم... سلام. می دونی وقتی کسی رو که دوست داری از دستش بدی یعنی چی؟ می دونی وقتی کسی رو که دوست داشتی از دستش بدی و حتی دیگه نگاهش و صداش رو یادت نیاد، یعنی چی؟ من الان سالهاست که از دستش دادم. از دست که نه، فرستادم پیش تو. حداقل خیالم راحتِ که پیش تو جاش امنِ.مگه میشه کسی پیش تو باشه و حالش بد باشه؟ من که تا حالا نشنیدم. پادشاهم، من کی میام؟ هنوز نوبتم نشده؟ چقدر دیگه باید صبر کنم؟ خسته,دادن ...ادامه مطلب

  • ترس از گرسنگی

  • سلام پادشاه من! ام امروز روز مهمیه!امروز از اون روزهاست که دل من خیلی گرفته...از اول صبح سعی کردم تا کار مفیدی کنم و امروز رو به هدر ندم. ولی کار خاصی نکردم...اما نه!یه کار خاص انجام دادم. با خودم حرف زدم. با خودم حرف زدم و سعی کردم تا ریشه ترس و مشکلاتم رو بفهمم. فهمیدم که می ترسم. من از تنهایی می ترسم. از اینکه هیچکس در کنار من نباشه. از اینکه هیچکس دوستم نداشته باشه.پادشاه من! می ترسم...الان که دارم به آهنگ پیانو گوش میدم، به یاد یه چیزی افتادم... به یاد اینکه نذری میدن. به یاد عاشورای پارسال که از از تلویزیون دیدم و مردمی که توی مسافت بین الحرمین قیامتی به پا ک,ترس از گرسنگی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها